به محض اینکه با کسی معاشرت میکنیم و حرف و سخنی میزنیم، روی احساس و عاطفه او اثر میگذاریم، منتها برخی از آدمها توانایی و وسواس عجیبی در دستکاری عاطفی دارند و به سرعت میتوانند روحیه و مود ما ار خوب یا معمولی، به بسیار بد تبدیل کنند.
افراد دستکاریکننده روانی خوب بلدند که چطور در ما احساس ناکارآمدی، بیلیاقتی، بیهودگی، بیاستعدادی، فقر مطلق، خشم یا افسردگی ایجاد کنند.
آنها به صورت آگاهانه یا ناخودآگاهانه تاکتیکهایی برای این کار خود دارند. کار آنها شبیه ایجاد یک زخم و جراحی سریع کشنده است. شاید اگر یک آدم عادی بخواهد حال کسی را بد کند، باید ساعتها نقشه بکشد و جملات زیادی ردیف کند و کارهای بسیاری بکند تا حال کسی را کمی بد کند، اما آدمهای دارای توانایی دستکاری عاطفی با دو سه جمله هم میتوانند این کار را بکنند. تازه این کار خود را با چنان ظرافتی انجام میدهند که ما متوجه نیت و قصد پنهان آنها که همان خراب کردن حال ما است، نمیشویم. پس آنها را گاهی حتی دشمن خودمان هم نمیپنداریم و دوباره با آنها معاشرت میکنیم و در یک سیر باطل میافتیم.
درمانکنندهای به نام «کن پیج»، میگوید که رفتار دستکاریکننده روان، در همه ما کمابیش وجود دارد. اصلا این یک مکانیسم دفاعی روان ماست تا به صورت غیرمستقیم حال خودمان را خوب کنیم و رنجهایمان را فراموش کنیم.
معمولا آدمهایی که دستکاری عاطفی و روانی میکنند، دوران طولانیای از ناخشنودی و رنج داشتهاند. توان و شوق آنها برای خراب کردن بقیه، حاصل رنج بردن مزمن از یک سری ناتوانایی است.
بعد مدتی این افراد یاد میگیرند ناکامیها و رنجهای خود را به دیگران بتابانند (project ) به این کار هویتساز افکنشی یا projective identification میگویند.
افرادی که دستکاری عاطفی بلدند، میتوانند به سرعت احساس گناه و پشیمانی در شما ایجاد کنند. مثلا پزشک یا پرستاری که دارای این ویژگی است میتواند همکار خود را که نسبتا خوب و با وجدان است به سرعت به این نتیجه برساند که پزشک یا پرستار بیوجدان و بیدقتی است و همین حس ناکارآمدی حاد در محیطهای حساس کاری، گاهی باعث فجایعی میشود!
عمل نکردن به عهدها و قولها هم یکی از تکنیکهای این آدمهای آزارگر است. آنها از این طریق حس ناخوشایند اینکه نباید به هیچ کس اعتماد کرد را در شما ایجاد میکنند.
آدمهای این سبکی، همیشه در ازای کاری که میکنند، چشمداشتی از شما دارند و این انتظار را چنان حواله روح و وجدان شما میکنند که برای شما آزاردهنده میشود و با خودتان میگویید که نکند اصلا ذاتا ناسپاس باشید!
آدمهای دستکاریکن عاطفی، سبکهای بیرحمانهای برای تنبیههای ظریف اما مؤثر دارند. مثلا آنها میتوانند با یک استوری اینستاگرام حال شما را بد کنند.در
مقابل آنها میتوانند به صورت هوشمندانهای با دادن پاداشهای ریز شما را به مسیرهایی سوق بدهند که سرانجامش جز تباهی نیست
به صورت خلاصه ۱۳ نوع از رفتار دستکاریکننده روان و عاطفه به شرح زیر هستند:
حمله چراغ گاز: که اگر فیلم چراغ گاز با بازی اینگرید برگمن را دیده باشید با آن آشنایی دارید. در این فیلم شوهری با تکنیکهای هوشمندانهای سعی در به جنون و تباهی کشیدن همسرش داشت. مثلا او را متهم به انجام کاری میکند که او اصلاً به خاطر نمیآورد و با توسل به این مشکل همسرش او را مورد آزار و اذیت قرار میدهد. با تکرار این موضوع پایولا (با بازی برگمن) کمکم به سلامت عقل خود شک کرد؛به ویژه آنکه همسرش هم در تلاش است تابه او بقبولاند که مشکل روحی دارد.
برخی از دستکاریکنندههای روان هم با همین هوشمندی و ظرافت عمل میکنند و به تدریج تخم شک به خودتان را در دلتان میپراکنند و به محصول میرسانند.
۲- پرخاشگری منفعل: نوعی بیان غیرمستقیم خصومت است مثلاً به شکل فردافکنی (تعلل)، طعنه، یکدندگی، ترشرویی، یا انجام ندادن عمدی و چندبارهٔ وظایفی که به شخص محول شدهاست.
۳- سوء استفاده زبانی
۴- دروغگویی
۵- دریغ عاطفی یا رفتار جنسی
۶- ساختن بمبی از عشق
۷- تحسین با غرض شما یا دیگران
۸-شکوه و شکایت کردن
۹- احساس گناه در شما
۱۰- انتشار پستهایی آزاردهنده به صورت وسواسی جبری در اینترنت
۱۱- هویتسازی افکنشی
۱۲- وانمود کردن به بیگناهی
۱۳- سرزنش کردن
افرادی که شخصیت خودشیفته یا نارسیستیک یا سایکوپات دارند، به راحتی میتوانند آدمهای دستکاریکنندهای هم بشوند.
آیا میتوان این آدمها را درمان کرد؟
به سختی! آنها نخست باید خودآگاهی نسبت به رفتار خود و تاثیر بدی که میگذارند پیدا کنند و انگیزه درمان را پیدا کنند تا بعد بتوان آنها را به یک درمانگر معرفی کرد.
اما شاید ایجاد ایمنی در برابر آنها کار سادهتری باشد.
برای این کار باید نخست آنقدر هوشمند باشید که آدمهای سمی این سبکی را در پیرامون خود شناسایی کنید. ببینید که مثلا گفتگوی کوتاه و همجواری با چه کسانی به سرعت مود خوب را به هم میزند و از شما آدمهای غمگین و تکانشی درست میکند.
مؤثرترین و بیدردسرترین کار کم کردن معاشرت با آنها و نادیده گرفتن کامل آنهاست.
اما اگر مجبور به همزیشتی با آنها هستید باید رفتارهایشان را بشناسید. اگر در شما حس گناه و ناکارآمدی ایجاد کردند، باید به سرعت به کارهای مثبت خودتان فکر کنید. اگر در شما احساس فقر مطلق و ناموفق بودن ایجاد کردند، بهتر است دستاوردهای شخصی خودتان را با خودتان مقایسه کنید. به عبارتی باید یاد بگیرید که چطور تاکتیکهای آنها را خنثی کنید، آنها به تدریج خسته خواهند شد!
نوشته: علیرضا مجیدی